میم مثه ما

روزی به این روزها خواهیم خندید

میم مثه ما

روزی به این روزها خواهیم خندید

چندین روز


چند روزه همو ندیدیم،غذا پختم که بعد دانشگاه بریم بیرون، داشتیم صحبت میکردیم قرار فردا رو میذاشتیم که بغض گلومو گرفت 

آخه زندگیه ما داریم 


با چشمانی پر از اشک و گلویی فشرده 

خوابم نمیاد 

بی قرار و دلتنگ به این امید که نوشتن راحتم کنه 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد