میم مثه ما

روزی به این روزها خواهیم خندید

میم مثه ما

روزی به این روزها خواهیم خندید

اشک هایم


آرزو ها و حسرت ها 

زندگی شروع با اولی ها و پایان با دومی هاست


یک بچه ی تنها بیکس زیر برف کنار خیابون 

یک کودک بی آشیانه... 

دعوا نمک زندگی نیست


بسی دعوا ها داشتیم با اهل خانواده این چند روز! 

اما حاج آقا فعلا از کمند اینجانب در امان بودند تا کی نوبت رسد بهش!




توجه کردید همه کارای عقب مونده شونو میذارن که عید انجام بدن ولی آخرم انجام نمیدن.خب این نشون میده ایام عید تعطیلاته و مخ و ملاج میره استراحت، پس الکی از یه ماه قبل براش برنامه نریزید،بذارید مخ مبارک به استراحتش ادامه بده


پ.ن: پاراگراف بالا خطاب به خودم 

منم


برج زهرمار که میگن منم 

تنها در خانه که میگن منم

جغد شب که میگن منم


صدای تیک تیک ساعت مچی روی میزو میشنوم

مریم بگو

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

پنج تا عید


ما پنج تا عید کنار هم بودیم! کنار هم هستیم!

خوابی که نیاد خر است


امان از بی خوابی و بد خواب شدن، صبحم زود بیدار شدما


دارم باهاش حرف می زنم هر ده دقیقه یه بار میگم تو اگه خوابت میاد بخواب ولی هیچی نمیگه به حرف زدن ادامه میده،بعد نیم ساعت میپرسم تو خوابت نیومد،میگه خوابم که میاد ولی میخوام باهات حرف بزنم،الان خوابیده، بعضی وقتا تا بیهوش نشه شب بخیر نمیگه!


اینم که خوابید،حالا من چیکار کنم!

آخر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دیر گاهی است که افتاده ام از خویش به دور! شاید این عید, به دیدارِ خودم هم بروم...!


بعضی اوقات نمیفهمم خوش گذشتن یعنی چی!



پ.ن:

عنوان از قیصر امین پور 

...


می دانستم

که برای معشوقه

باید گل خرید، اما

ما گرسنه بودیم 

پولی که برای خرید گل 

کنار گذاشته بودیم

را خوردیم...


ییلماز گونی



پ.ن:

یلماز گونِی (به ترکی استانبولی Yılmaz Güney) (۱ آوریل ۱۹۳۷ - ۹ سپتامبر ۱۹۸۴) کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، بازیگر و نویسنده اهل ترکیه است.

بارون میاد

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

گناه دارم نامه


پیرو پست قبلی

شب عید پیام داده تند تند داره تعریف می کنه که از صبح درگیر کار بوده و... بهش میگم مثل اینکه یکی ترسیده، میگه آره یکم،میگم یادم نمیاد شاخ و دم داشته باشم،میگه ازت نمیترسم که در واقع گناه دارم نامه نوشتم!


دیشب رفته خونه مادر و پدرش،هنوز ازش خبری نیست

نوروزِ جان


خیلی خب،تموم شد، فردا عیده،نه فردا نوروزه

سال خوش پر از خیر و برکت و از این حرفای کلیشه ای تکراری که همه میدونن دیگه 


بهش میگم فلان کارو نکن میگه حواسم هست،میگم یه سوالی دارم،میگه چی،میگم تا حالا شده به حرف من گوش بدی میگه آره میگم نه اصلا، میگه چنتاشو بگو میگم یکیش همین الان،میگه 


اولش میگه چشم بعد کار خودشو میکنه

خودت


اینکه بتونی خودتو دوست داشته باشی و به خودت احترام بذاری، اینکه به خودت حق بدی و توقع بی جا از خودت نداشته باشی، بخش زیادیش برمیگرده به خانواده ات! اینکه توی بچگی باهات چه رفتاری داشتن