میم مثه ما

روزی به این روزها خواهیم خندید

میم مثه ما

روزی به این روزها خواهیم خندید

در کلاس


میگه سه شنبه بریم بیرون، میگم کلاس دارم که، میگه عب نداره میام در کلاستون میشینم نگات میکنم! 


میگه کاش اصلا توی دانشگاه شما درس میخوندم اینجوری همش منتظر میشدم کلاسات تموم بشه ببینمت


میگم دلم میخواد بغلت کنم بیرون، میگه خب بغل کن، میگم نمیشه که همه میبینن،میگه چشماتو ببند یه کوچولو بغل کن.

انگار مجبورم کردن حتما بغل کنم :دی

انگار من چشامو ببندم هیچکس نمیبینه بغل کردم:دی


میگه برات چی بیارم، میگم هیچی فقط خودتو 


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد