دیشب که نمیدانستم برای کدامیک از درد هایم گریه کنم اصلا نخندیدم !برعکس گوینده خوش ذوق این جمله من اصلا خنده ام نیومد فقط جیغ کشیدم و به طرزی معجزه آسایی درباره شون فراموشی گرفتم و دیگه مهم نیستن !
من بیشتر از درد خشم داشتم حالا بهترم و جای سنگینی سینه مو یه جای خالی پر کرده .حتی اگر از بعضی از این رنج ها خلاص بشم مطمئنم درد های جدیدی رنج های تازه ای خشم های دیگری جاشون رو میگیره.
خیلی ممنونم که سمت ما هم آمدید.
پاسخ دادم به نظرتون
میبخشید نشد که زودتر بیام
ممنون لطف کردید
حالا من مطمعن هم نیستم که اگه این دردها تموم بشم لزومن ''درد''های تازهای جای اونها رو پر میکنن. خوشبین باش خواهر! صبح میشه این شب تار ... باز میشه این در ... و اونجور که همه گفتن میگذرد و دقیقن به خاطر همینکه میگذرد، غمی هم قاعدتن نباید باشه ... توی پستهای قبلتر دیدم گفته بودی که آرشیو اینجا رو پاک کردی. در هر صورت من میتونم کمکتون کنم برش گردونید.
آره میگذره ولی بازم میاد چیز جدید، تا حالا که اینطور بوده،نمیدونم شایدم تموم بشه، به هرحال بعنوان کسی که از این درد ها رنج میبره خیلی دلم می خواد که تموم بشن
مچکرم بابت دلداری
جدا؟خیلی ممنون میشم اگر بتونید کمکم کنید، یه راهی رو یکی از دوستان معرفی کرد که با اون نتونستم پست های رمزگذاری شده رو برگردونم